سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اوقات شرعی
امروز : یکشنبه 103 اردیبهشت 16
u قران - مهدی و عصر اختناق

هر که ما را دوست بدارد، در روز قیامت همراه ماخواهد بود. [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

:: خانه

:: مدیریت وبلاگ

:: پست الکترونیک

:: شناسنامه

:: کل بازدیدها: 30795

:: بازدیدهای امروز :9

:: بازدیدهای دیروز :0

::  RSS 

vپیوندهای روزانه

عصر اختناق [47]
گل نرگس [37]
[آرشیو(2)]

vدرباره من

قران - مهدی و عصر اختناق

سعید گنج خانی
من فردی ساده زیست پر کار و مسوولیّت پذیر مهربان و عاشق مهدی

vلوگوی وبلاگ

قران - مهدی و عصر اختناق

vمطالب قبلی

قران
ائمّه (علیه السلام)
امام حسین
امام زمان
اگر اشکالی بود به بزرگی خود ببخشید
حافظ
زنان
زمستان 1386
پاییز 1386

vاشتراک در خبرنامه

 

! گوهرنور 2

پنج شنبه 86/8/17 :: ساعت 11:20 صبح

¤نویسنده: سعید گنج خانی

? نوشته های دیگران()

! گوهرنور

پنج شنبه 86/8/17 :: ساعت 11:19 صبح


(( بسم الله الرّحمن الرّحیم ))


 السلام علیک یا فاطمه معصومه (س)


یا فاطِمَةُ ا ِشْفَعى لى فِى الْجَنَّة


برجمال دلربای مهدی (عج) صلواتبرجمال دلربای مهدی (عج) صلوات 



السلام علیک یا فاطمه معصومه (س)



 


یا فاطمه معصومه (س)


التماس دعا

 سلام دوست عزیز


ایمیل مدیر وبلاگ - با تشکر - موسوی



 سلامسلامسلام



 برای ارسال مطالب اینجا کلیک کنید.


سلام




 


¤نویسنده: سعید گنج خانی

? نوشته های دیگران()

! عفت شکم و شهوت

یکشنبه 86/8/6 :: ساعت 2:34 عصر

من مواعظ علی بن الحسین (علیه السلام):
ما من شىءٍ أحبّ إلى اللّه بعد معرفته من عفّة بطن وفرج، وما من شىءٍ أحبّ إلى اللّه من أن یسأل.
(تحف‏العقول ص 282)
علت اینکه حضرت، محبوب‏ترین امور نزد پروردگار را بعد از معرفت خدا، عفت بطن و فرج، دانسته و سایر واجبات و عبادات مثل نماز را ذکر نفرموده، این است که: عفت، جلوگیر عامل مزاحم است و همیشه، تأثیر عامل مزاحم، بیشتر از عامل مُعِدّ است، مثل این است که کسى غذاهاى مفید و مقوى مصرف کند اما از آن طرف بطور منظم یک سم یا میکروبى را وارد بدن نماید بدیهى است اثرى نخواهد کرد.
در مسائل معنوى، نیز اگر انسان عبادات زیادى انجام دهد اما مرتباً میکروب گناه را در کالبد روح خود وارد کند، اثر عباداتش خنثى مى‏شود. ولى اگر آئینه قلب خود را با گناه تیره نکند فطرت الهیش او را به رشد و کمال هدایت مى‏نماید. پس ترک گناه اهم از فعل عبادت است و لذا شیطان بیشتر انسان را به گناه وسوسه مى‏کند تا ترک عبادت، چون وقتى گناه بر آدمى سیطره پیدا کرد عبادات او موجب تقرّب وى نخواهد شد.
پس محبوب‏ترین کارها، ترک دو گناه است یکى گناه بطن که ارتباط پیدا مى‏کند با دنیاطلبى، مال‏اندوزى و طمع‏ها و دیگرى شهوات جنسى است.
جلسه چهل و پنجم

¤نویسنده: سعید گنج خانی

? نوشته های دیگران()

! تحریف توراه و انجیل و زبور داود

یکشنبه 86/8/6 :: ساعت 2:31 عصر

بنابراین چیز کاملی از پیغمبران گذشته نمانده وتوراه هم کم و بیش همینطور است و خیلی تحریف شده، زبور داود را هم که الان موجود است و عهد عتیق و عهد جدید را مسیحی‌ها با هم چاپ می‌کنند و در اختیارشان هست آنرا مزامیر گذشته آن هم همینطور است. بنابراین: آنچه از معارف پیغمبران دراختیار مسلمان قرار می‌گیرد، مسلمان او را می‌پذیرد و قبول دارد، چون احکام متفاوتند،‌ اما معارف معارف یکسانی هستند، شناخت‌ها عوض نشدند و جهان‌بینی در تمام این کتابها آسمانی یکی است، اگر چه احکام بر حسب زمانهای مختلف تفاوتهای کم و بیشی کرده است و آخرین نشانه از آن شش نشانه‌ای که عرض کردیم، قرآن می‌فرماید:


¤نویسنده: سعید گنج خانی

? نوشته های دیگران()

! بسم الله الرحمن الرحیم

یکشنبه 86/8/6 :: ساعت 2:30 عصر

هر شب، شب قدر است، اگر قدر بدانى


روزه گرفتن، بدون باز داشتن چشم و گوش و زبان از خطا و لغزش، فقط گرسنگى کشیدن است و بس!باید پس از گذراندن هوا و هوس در کوره «استقامت‏»، با پتک سنگین «نه‏»، سر شیطان نفس را کوبید! آن گاه، دل را صیقل و با آب «توبه‏» شستشو داد؛ تا همچون آینه، نور حق بر آن بتابد و صفات عالیه در آن انعکاس یابد ...
رمضان، ماه نزول قرآن، ماه نزول «فرشته‏ها» بار دیگر از راه رسید . دوباره سفره ضیافت الهى گسترده شد و پرهیزکاران به مهمانى خدا دعوت شدند! در این ماه اگر تمامى اعضاء و جوارح روزه باشد؛ حتى خوابیدن و نفس کشیدن نیز عبادت و تسبیح است .  ماه غلبه بر شیطان درون و بیرون و بى اعتنا شدن و بى توجهى به ظواهر فریبنده‏اى است که کمترین توجه به آنان، نورانیت درون را خاموش مى‏کند! ... «رمضان»، ماهى است که ابتدایش رحمت، میانه‏اش مغفرت و پایانش آزادى از آتش جهنم است‏.» اگر دل، در این ماه، بهارى نشد؛ همیشه سال، پائیزى و سرد است . سالکان، این ماه را به رفع تکلیف نمى‏گذرانند ... آن جا که مى‏توان با قطره اشکى در نیمه‏هاى شب، انبوه آتشى را خاموش کرد؛آنجا که فرشتگان، به نزدیک ‏ترین مدار زمین رسیده‏اند؛آنجا که شیاطین در « بند» هستند؛ آنجا که درهاى جهنم بسته است، درهاى رحمت ‏باز؛ و ... آنجا که روزه سپر است از آتش! چرا غفلت؟! چرا کسالت و تنبلى؟! باید از لحظه لحظه این ماه استفاده کرد و از روزها و شب‏هایش بهره‏ها گرفت؛ تا موفق به دریافت « کارنامه قبولى‏» شد! و باید قدر شب‏هاى «قدر» را دانست؛ بخشنده مهربان منتظر است تا « یا رب‏» بخشش خواهان را بشنود: و آنان که عمر خود را صرف اطاعت از دستورات الهى کرده‏اند، به همه شب‏هاى ماه رمضان توجه دارند و مى‏گویند: هر شب، شب قدر است، اگر قدر بدانى! ...

التماس دعا


¤نویسنده: سعید گنج خانی

? نوشته های دیگران()

! نکته‌ای در معنای انزال

یکشنبه 86/8/6 :: ساعت 2:28 عصر

در معنای انزال یک نکته‌ی کوتاهی را عرض می‌کنم: انزال یعنی (نازل شدن) از بالا به پائین فرو فرستادن در زبان عربی که می‌گویند نزول باران، چون باران از بالا می‌آید پائین، ( در بالا و پائین مادی و محسوس ) در یک مواردی پائین آمدن محسوس نیست و بالا و پائینی، بالا و پائینی‌ی مادی نیست. در اعتبارت عربی گفته می‌شود که مثلاً: پیام فلان شخص امیر را از محل او نازل کردند (فرو فرستادن) ممکن است آن جایی که امیر در آن ساکن هست یک زیرزمینی باشد، اما نمی‌گویند پیام امیر از زیر زمین بالا آمد اینجا پائین و بالائی مادی مورد نظر نیست، بلکه چون مقام امیر را مقام والایی فرض کرده، می‌گوید: پیام او بر رعیتش که از او پائین‌تر بود نازل شد. (این تعبیر، عربی است) پس نزول قرآن ونزول وحی الهی به این خاطر تعبیر به نزول می‌شود که از ساحت‌الوهیت و از پیشگاه خداوند متعال که یک ساحت والا و بالایی است،‌به سمت انسان که در مرتبه‌ی پائین و نازلی است فرود می‌آید. این یک اعتبار است و به یک اعتبار دیگر که دقیق‌تر است، از اعتبار اول: مفاهیم کلی در کلیت خودشان در حالی که به شکل حقیقت خودشان هستند در یک سطح دست نیافتنی‌اند و اگر بخواهند به مغزهای انسانها منتقل بشوند بایستی به سطح کلمات تنزل کنند سطح حقیقت از سطح کلمات والاتر و بالاتر است. مثلاً: مسئله‌ی وجود خدا، یا وحدانیت خدا که در قرآن مکرر ذکر شده یک حقیقت والایی است، اگر این حقیقت بخواهد به ذهن انسانها منتقل بشوند، محتاج این است که در غالب کلمات قرار بگیرد، یعنی تنزل کند به شکل کلمات و به شکل امواج صوتی که متکی بر دهان و زبان و حنجره‌ی انسانهاست در بیابید و این را می‌گویند نزول.

معارف الهی از سطح الوهیت و ربوبیت خود که در حد نفس معارف و اصل معارف است، تنزل می‌کند به شکل الفاظ و کلمات در می‌آید و از دل پیغمبر بر زبان پیغمبر جاری می‌شود و از زبان پیغمبر در فضا پخش می‌شود و مستمعین آنرا می‌شنوند و قبل از آنکه به ذهن پیغمبر (ص) بیاید، چون پیغمبر(ص) در مرحله‌ی مادی است و یک بشر است برای اینکه به سطح پیغمبر برسد، باز از سطح ربوبی تنزل پیدامی‌کند (این هم خودش یک تنزل است) و از ساحت پروردگار این معرفت قرآنی فرود می‌آید تا می‌رسد به قلب پیغمبر، یعنی بر پیغمبر نازل می‌شود. پس وقتی معرفت قرآنی به شکل انسان فهم در‌می‌آید این تنزلی است که آن معرفت از جایگاه خود پیدا کرده تا رسیده به سطح قابل دسترسی انسان، و به فرض محال اگر فرض می‌کردیم: بنابود این معرفت را به شکلی در بیاورند که حیوانات هم بفهمند، باز یک تنزل بیشتری لازم داشت، که البته چنین فرضی واقعیت خارجی ندارد، اما چون مرتبه‌ی حیوان پائین‌تر از مرتبه‌ی انسان است، اگر قرار بود این آیات به حیوان هم برسد باز باید از این سطحی که برای انسان قابل فهم و دسترسی هست بیشتر تنزل پیدا می‌کرد، و اگر فرض کنیم که به جمادات هم برسد باز تنزل بیشتری لازم داشت که به این در قرآن اشاره شده می‌فرماید: لوانزلنا هذا لقرآن لرایته خاشعاً متصدعاً من خشیه‌الله (12- حشر)

اگر ما این قرآن را برکوهی (که یک جماد است) نازل می‌کردیم آنوقت می‌دیدی که کوه در مقابل خدا خاضع می‌‌شد و از خشیت الهی متلاشی می‌گشت، که البته این آیه جزو آن آیات قابل تدبیر قرآن است که خودش هم بلافاصله می‌فرماید: وتلک الامثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون: این مثل‌ها را برای انسانها می‌زنیم تا قدری فکر کنند، که متأسفانه فکر و تدبر در آیات قرآن بین مردم ما معمول نیست، ولذا خوب است پیرامون همین آیاتی که الان ما معنی می‌کنیم قدری تأمل کنید و فکر کنید. پس اینکه آیه شریفه می‌فرماید: کسانی که ایمان می‌آورند به آن وحی که بر تو فرستاده شده و همچنین به آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است، این هم یک خصوصیت است


¤نویسنده: سعید گنج خانی

? نوشته های دیگران()

! رابطه عصمت وعدل الهی

یکشنبه 86/8/6 :: ساعت 2:0 عصر

بنام خدا


رابطه عصمت  وعدالت خداوند:


چند روز قبل با یکی از دوستان صحبت می کردم بحث به گناه کردن افراد رسید واینکه چرا برخی دائما غرق در گناه هستند وبرخی دیگر با استفاده از مقام عصمت باید از گناه دور باشند.و از این طریق سعی در زیر سوال بردن عدالت خداوند را داشت.


رابطه عصمت و عدل الهى از دو جهت قابل بررسى است:
الف ـ آیا عدل الهى اقتضا مى کند، در هر زمان انسان هاى معصوم وجود داشته باشند و نبود آنان، ظلم محسوب شود؟ ب ـ آیا موهبت عصمت به برخى از انسان، با عدالت الهى سازگار است؟
پاسخ پرسش اول مثبت است. اگر خداوند انسان ها را بیافریند، در حالى که مى داند، آنان نیاز به راه نما دارند، آن هم راه نمایى عالم و معصوم، تا آنان را هدایت کنند، ولى در میان آنان، راه نمایان معصوم قرار ندهد، به انسان ها ظلم کرده است.. «وَ مَا اللَّهُ یُرِیدُ ظُـلْمًا لِّلْعِبَادِ ;(غافر،31) خدا بر بندگان خود ستم نمى خواهد.»
«وَ مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً ;(اسراء،15) ما تا پیامبرى برنینگیزیم، به عذاب نمى پردازیم.»
پس علاوه بر این که حکمت و هادى بودن خداوند اقتضا مى کند، هادیان معصومى در میان انسان ها باشند، عدالت الهى نیز چنین اقتضایى را دارد.
پاسخ پرسش دوم هم مثبت است; یعنى، موهبت عصمت به برخى از انسان ها، با عدل الهى منافات ندارد. دانشمندان علم کلام، عصمت را موهبت الهى دانسته اند، که به علت وجود زمینه و شایستگى، به شخص معصوم افاضه مى شود و هرگز قابل تحصیل و اکتساب نیست، گرچه عدالت و تقوا از امور اکتسابى است که انسان هاى آزاده و پیراسته از بند شهوت وبردگى نفس اماره مى توانند آن را به دست آورند.•
آیات قرآن هم بر اکتسابى نبودن عصمت دلالت دارد «وَ إِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الاَْخْیَارِ ;(ص،47) و آنان در پیشگاه ما به جد از برگزیدگان نیکانند.»
«وَ لَقَدِ اخْتَرْنَـهُمْ عَلَى عِلْم عَلَى الْعَــلَمِینَ ;(دخان،32) و قطعاً آنان را از روى علم بر جهانیان برگزیدیم.»
«إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا ;(احزاب،33) خدا فقط مى خواهد آلودگى را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.»
عطاى عصمت به برخى از بندگان، بى عدالتى نیست; زیرا اولا، به کسى که مسئولیتى داده مى شود، باید ابزار و ساز و کارهاى لازم براى انجام آن مسئولیت را داشته باشد. مقام نبوت، رسالت و امامت به کسى داده مى شود که معصوم باشد. «وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَ هِیمَ رَبُّهُو بِکَلِمَـت فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّى جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِن ذُرِّیَّتِى قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِى الظَّــلِمِینَ ;(بقره،124) و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتى بیازمود و وى آن همه را به انجام رسانید، ]خدا به او [فرمود: من تو را پیشواى مردم قرار دادم. ]ابراهیم[ پرسید: از دودمانم ]چطور[؟ فرمود: پیمان من به بیدادگران نمى رسد.»
ثانیاً، عطاى عصمت، بى حساب نیست; کسانى از این موهبت الهى برخوردار شده اند که در خودشان شایستگى دریافت آن را داشته اند.
ثالثاً، آنچه خداوند به بندگان عطا مى کند، بر اساس تفضل است نه استحقاق. این گونه نیست که انسان هایى غیرمعصوم استحقاق دریافت عصمت را داشته اند، ولى خدا دریغ کرده است. امّا این تفضّل بر اساس حکمت، مصلحت و ظرفیت هاى دریافت کنندگان آن است. به هر حال چون هیچ کس بر خدا حق ندارد، ظلم نیز مفهومى نخواهد داشت


¤نویسنده: سعید گنج خانی

? نوشته های دیگران()


! لیست کل یادداشت های این وبلاگ





Powered by WebGozar