سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اوقات شرعی
امروز : یکشنبه 103 اردیبهشت 16
u اگر اشکالی بود به بزرگی خود ببخشید - مهدی و عصر اختناق

خداوند، دوست دارد به کارهای مباح عمل شود، همان گونه که دوست دارد به واجباتش عمل کنند .خداوند، مرا با دین راحت و آسان برانگیخت : دین ابراهیم . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

:: خانه

:: مدیریت وبلاگ

:: پست الکترونیک

:: شناسنامه

:: کل بازدیدها: 30793

:: بازدیدهای امروز :7

:: بازدیدهای دیروز :0

::  RSS 

vپیوندهای روزانه

عصر اختناق [47]
گل نرگس [37]
[آرشیو(2)]

vدرباره من

اگر اشکالی بود به بزرگی خود ببخشید - مهدی و عصر اختناق

سعید گنج خانی
من فردی ساده زیست پر کار و مسوولیّت پذیر مهربان و عاشق مهدی

vلوگوی وبلاگ

اگر اشکالی بود به بزرگی خود ببخشید - مهدی و عصر اختناق

vمطالب قبلی

قران
ائمّه (علیه السلام)
امام حسین
امام زمان
اگر اشکالی بود به بزرگی خود ببخشید
حافظ
زنان
زمستان 1386
پاییز 1386

vاشتراک در خبرنامه

 

! مناجات

دوشنبه 86/7/30 :: ساعت 1:56 عصر

تقدیم به امام زمان(عج)

آقا نگاهت جای آهو هاست می دانم
دستان پاکت مثل من تنهاست می دانم

آقا دلت در هیچ ظرفی جا نمی گیرد
جای دل تو وسعت دریاست می دانم

آقا اگر تو بر نمی گردی، دلیل آن
در چشم های پر گناه ماست می دانم

جای سر انگشتان پور نورت، در این ظلمت
مانند رد باد بر شن هاست می دانم

ای کاش برگردی که بعد از این همه دوری
یک باره حس بودنت زیباست می دانم

کی باز می گردی، برایم بودن با تو
زیبا ترین آرامش دنیا ست می دانم

تو باز می گردی. اگر امروز نه ، فردا
از آتشی که در دلم پیداست، می دانم

سالی گذرد بی تو، مرا روز، بیا
جان سوخت، تو ای شعله جان سوز بیا

لبریز شده کاسه صبرم بی تو
ای از همه غایب ای دل افروز بیا

امیرمومنان حضرت علی(علیه السلام)


مَنْ ضُیِّقَ عَلَیْهِ فى ذاتِ یَدِهِ، فَلَمْ یَظُنَّ أَنَّ ذلِکَ حُسْنُ
نَظَر مِنَ اللّهِ لَهُ فَقَدْ ضَیَّعَ مَأْمُولاً.
وَ مَنْ وُسِّعَ عَلَیْهِ فى ذاتِ یَدِهِ فَلَمْ یَظُنَّ أَنَّ ذلِکَ اسْتِدْراجٌ مِنَ اللّهِ فَقَدْ أَمِنَ مَخُوفًا.

هر که تنگدست شد و نپنداشت که این از لطف خدا به اوست، یک آرزو را ضایع کرده و هر که وسعت در مال یافت و نپنداشت که این یک غافلگیرى از سوى خداست، در جاى ترسناکى آسوده مانده است.

 

 

عقیده به ظهور امام زمان از نظر ادیان

1 ـ ایرانیان باستان معتقد بودند که: «گرزا سپه» قهرمان تاریخى آنان زنده است و در «کابل» خوابیده، و صد هزار فرشته او را پاسبانى مى کنند تا روزى که بیدار شود و قیام کند و جهان را اصلاح نماید.

2 ـ گروهى دیگر از ایرانیان مى پنداشتند که: «کیخسرو» پس از تنظیم کشور و استوار ساختن شالوده فرمانروایى، دیهیم پادشاهى به فرزند خود داد و به کوهستان رفت و در آنجا آرمیده تا روزى ظاهر شود و اهریمنان را از گیتى براند.

3 ـ نژاد اسلاو بر این عقیده بودند که از مشرق زمین یک نفر برخیزد و تمام قبایل اسلاو را متّحد سازد و آنها را بر دنیا مسلّط گرداند.

4 ـ نژاد ژرمن معتقد بودند که یک نفر فاتح از طوایف آنان قیام نماید و «ژرمن» را بر دنیا حاکم گرداند.

5 ـ اهالى صربستان انتظار ظهور «مارکو کرالیویچ» را داشتند.

6 ـ برهمائیان از دیر زمانى براین عقیده بودند که در آخر زمان «ویشنو» ظهور نماید و بر اسب سفیدى سوار شود و شمشیر آتشین بر دست گرفته و مخالفین را خواهد کشت، و تمام دنیا «برهمن» گردد و به این سعادت برسد.

7 ـ ساکنان جزایر انگلستان، از چندین قرن پیش آرزومند و منتظرند که: «ارتور» روزى از جزیره «آوالون» ظهور نماید و نژاد «ساکسون» را در دنیا غالب گرداند و سعادت جهان نصیب آنها گردد.

8 ـ اسن ها معتقدند که پیشوایى در آخر الزمان ظهور کرده، دروازه هاى ملکوت آسمان را براى آدمیان خواهد گشود.

9 ـ سلت ها مى گویند: پس از بروز آشوبهایى در جهان، «بوریان بور ویهیم» قیام کرده، دنیا را به تصرّف خود درخواهد آورد.

10 ـ اقوام اسکاندیناوى معتقدند که براى مردم دنیا بلاهایى مى رسد، جنگهاى جهانى اقوام را نابود مى سازد، آنگاه «اودین» با نیروى الهى ظهور کرده و بر همه چیره مى شود.

11 ـ اقوام اروپاى مرکزى در انتظار ظهور «بوخص» مى باشند.

12 ـ اقوام آمریکاى مرکزى معتقدند که: «کوتزلکوتل» نجات بخش جهان، پس از بروز حوادثى در جهان، پیروز خواهد شد.

13 ـ چینى ها معتقدند که «کرشنا» ظهور کرده، جهان را نجات مى دهد.

14 ـ زرتشتیان معتقدند که: «سوشیانس» (نجات دهنده بزرگ جهان) دین را در جهان رواج دهد، فقر و تنگدستى را ریشه کن سازد، ایزدان را از دست اهریمن نجات داده، مردم جهان را هم فکر و هم گفتار و هم کردار گرداند.

15 ـ قبایل «اى پوور» معتقدند که: روزى خواهد رسید که در دنیا دیگر نبردى بروز نکند و آن به سبب پادشاهى دادگر در پایان جهان است.

16 ـ گروهى از مصریان که در حدود 3000 سال پیش از میلاد، در شهر «ممفیس» زندگى مى کردند، معتقد بودند که سلطانى در آخرالزمان با نیروى غیبى بر جهان مسلّط مى شود، اختلاف طبقاتى را از بین مى برد و مردم را به آرامش و آسایش مى رساند.

17 ـ گروهى دیگر از مصریان باستان معتقد بودند که فرستاده خدا در آخر الزمان، در کنار خانه خدا پدیدار گشته، جهان را تسخیر مى کند.

18 ـ ملل و اقوام مختلف هند، مطابق کتاب هاى مقدّس خود، در انتظار مصلحى هستند که ظهور خواهد کرد و حکومت واحد جهانى را تشکیل خواهد داد.

19 ـ یونانیان مى گویند: «کالویبرگ» نجات دهنده بزرگ، ظهور خواهد کرد، و جهان را نجات خواهد داد.

20 ـ یهودیان معتقدند که در آخر زمان «ماشیع» (مهدى بزرگ) ظهور مى کند و ابد الآباد در جهان حکومت مى کند، او را از اولاد حضرت اسحاق مى پندارند، در صورتى که «تورات»، کتاب مقدّس یهود، او را صریحاً از اولاد حضرت اسماعیل دانسته است.

21 ـ نصارا نیز به وجود حضرت مهدى(علیه السلام) قایلند ومى گویند: او در آخر الزمان ظهور خواهد کرد و عالم را خواهد گرفت، ولى در اوصافش اختلاف دارند.

اسامى مقدّس حضرت مهدى(علیه السلام) در کتب مذهبى اهل ادیان

1 ـ «صاحب» در صحف ابراهیم(علیه السلام);

2 ـ «قائم» در زبور سیزدهم;

3 ـ «قیدمو» در تورات به لغت ترکوم;

4 ـ «ماشیع» (مهدى بزرگ) در تورات عبرانى;

5 ـ «مهمید آخر» در انجیل;

6 ـ «سروش ایزد» در زمزم زرتشت;

7 ـ «بهرام» در ابستاق زند و پازند;

8 ـ «بنده یزدان» هم در زند و پازند;

9 ـ «لند بطاوا» در هزار نامه هندیان;

10 ـ «شماخیل» در ارماطس;

11 ـ «خوراند» در جاویدان;

12 ـ «خجسته» (احمد) در کندرال فرنگیان;

13 ـ «خسرو» در کتاب مجوس;

14 ـ «میزان الحق» در کتاب اثرى پیغمبر;

15 ـ «پرویز» در کتاب برزین آذر فارسیان;

16 ـ «فردوس اکبر» در کتاب قبروس رومیان;

17 ـ «کلمةُ الحقّ» در صحیفه آسمانى;

18 ـ «لِسانِ صدق» هم در صحیفه آسمانى;

19 ـ «صمصام الاکبر» در کتاب کندرال;

20 ـ «بقیة اللّه» در کتاب دوهر;

21 ـ «قاطع» در کتاب قنطره;

22 ـ «منصور» در کتاب دید براهمه;

23 ـ «ایستاده» (قائم) در کتاب شاکمونى;

24 ـ «ویشنو» در کتاب ریگ ودا;

25 ـ «فرخنده» (محمّد) در کتاب وشن جوک;

26 ـ «راهنما» (هادى و مهدى) در کتاب پاتیکل;

27 ـ «پسر انسان» در عهد جدید (اناجیل و ملحقات آن);

28 ـ «سوشیانس» در کتاب زند و هومو من یسن، از کتب زردتشیان;

29 ـ در کتاب «شابوهرگان» کتاب مقدس «مانویه» ترجمه «مولر» نام «خود شهر ایزد» آمده که باید در آخر الزمان ظهور کند، و عدالت را در جهان آشکار سازد;

30 ـ «فیروز» (منصور) در کتاب شعیاى پیامبر.

 


¤نویسنده: سعید گنج خانی

? نوشته های دیگران()

! یک معجزه از امام(ع)

دوشنبه 86/7/30 :: ساعت 1:55 عصر

                                                    

 

پلک این پنجره خسته اگر باز شود

آسمان با دل بى‏حوصله دمساز شود

کیست در کوچه دلواپسى‏ام جز غم تو

تا دمى با من غربت زده همراز شود

بى تو اى همدم آبى‏تر از آهنگ طلوع!

بشکند بالم اگر تشنه پرواز شود

داغ تلخى‏ست‏به پیشانى خورشید اگر

آسمان با شب دلمرده هم آواز شود

اى تو خورشید بپا خیز که با چشمانت

قفل صد صبح دل‏انگیز خدا باز شود

 

 

 

 

گوشه ای از خزانه علم امام (ع) در کودکی

سعد بن عبدالله قمی می‌گوید : اشتیاق فراوانی به گردآوری کتب حاوی علوم مشکله و نکات ریز آنها داشتم و درباره کشف حقایق از درون آنها بسیار تلاش می کردم . آزمند حفظ موارد خطا و اشتباه آنها بودم و مسائل علمی را که برایم حادث می شد به آسانی به کسی بازگو نمی کردم و نسبت به مذهب امامیه (تشیع) تعصبی خاص داشتم . از راحتی و آرامش گریزان و همواره به دنبال بحث و مجادله (بامخالفان) بودم و فرق مخالفت امامیه را نکوهش می‌کردم و معایب پیشوایانشان را آشکارا بیان و از آن پرده دری می کردم، تا آنکه روزی گرفتار فردی ناصبی (اهانت کننده به حضرات ائمه (ع)) شدم که در منازعه عقیدتی سخت گیرتر و در دشمنی کینه توزتر و در جدال و مخاصمه تندتر و در سخن بدزبان‌تر و در پیروی از باطل، از تمام کسانی که تا آن وقت دیده بودم متعصب‌تر بود.
سعد می گوید: با حیله‌ای خود را از دستش رهانیدم ، ولی اندرونم از خشم لبریز بود و می خواست جگرم از غصه پاره شود . پیش از این نیز طوماری تهیه کرده بودم و در آن چهل و چند مسئله دشوار را که پاسخ دهنده ای برایش نیافته، نوشته بودم و می خواستم آنها را از عالم شهرمان-احمد بن اسحاق که نماینده حضرت امام عسکری (ع) بود، بپرسم .
لذا به دنبالش رفتم و وی را در حالی‌که برای رسیدن به محضر امام (ع) به قصد سامرا از قم خارج شده بود، در یکی از منازل بین راه دیدم. با او مصافحه نمودم و گفتم: اولاً مشتاق دیدار شما بودم و ثانیاً طبق معمول سؤالاتی از شما دارم. گفت: من نیز مشتاق ملاقات مولایم ابومحمد (ع) هستم و می خواهم اشکالاتی را که درباره تأویل و تنزیل دارم از محضرشان سؤال کنم . همراهیت با من مبارک است زیرا بدین وسیله به دریایی وصل خواهی شد که عجایب و غرایبش ناتمام و فناناپذیر است و آن امام‌(ع) است.
با هم به سامرا رفتیم و به درب خانة مولایمان رسیدیم و اذن طلبیدیم، و اجازه فرمودند و به داخل شرفیاب شدیم. بر دوش احمد بن اسحاق انبانی قرار داشت که محتوی 160 کیسه دینار و درهم بود و سر هر کیسه آن را صاحبش مهر زده بود .
سعد می گوید : نمی توانم مولای خود حضرت ابومحمد (ع) را در آن هنگام که دیدارشان نمودم و نور سیمایشان ما را فرا گرفته‌بود به چیزی تشبیه جز ماه شب چهارده تشبیه کنم . بر زانوی راست امام (ع) کودکی نشسته بود که از نظر خلقت و منظر همچون ستارة مشتری، و فرق مبارکش مانند الفی بین دو واو گشوده بود . در مقابل مولایمان اناری طلایی قرار داشت که نقش های بدیع آن در میان دانه های قیمتیش می درخشید و آن را یکی از بزرگان بصره تقدیم کرده بود . در دست آن حضرت (ع) قلمی قرار داشت که چون می خواستند با آن بر صفحه کاغذ چیزی بنویسند ، آن طفل انگشتانشان را می گرفت و مولای ما انار را در مقابلش رها می کردند و کودک را به آوردن آن سرگرم می ساختند تا ایشان را از نوشتن باز ندارد .
به آن حضرت سلام نمودیم و ایشان پاسخ گرمی دادند و اشاره کردند که بنشینیم . هنگامی که از نوشتن فارغ شدند، احمد بن اسحاق آن انبان را از زیر عبایش بیرون آورد و مقابل حضرت (ع) نهاد. امام (ع) به آن طفل نگریستند و فرمودند:
فرزندم ، مُهر را از هدایای شیعیان و دوستانت بردار.1
و آن کودک فرمود:
مولای من آیا رواست که دستی طاهر را به سوی هدایای آلوده و ناپاکی که حلال و حرام آن در هم آمیخته است دراز کنم.2
و مولایم فرمودند:
ای پسر اسحاق ، آنچه در انبان است را بیرون آور تا (این کودک) حلال آن را از حرامش جدا نماید.3
همین که احمد اولین کیسه را از انبان خارج ساخت، آن طفل فرمود :
این کیسه متعلق به فلان شخص، فرزند فلان و ساکن فلان محله قم است. درون آن 62 دینار است که 45 دینارش از محل بهای فروش زمین سنگلاخی است که صاحبش آن را از پدر خود به ارث برده بود و 14 دینارش از محل بهای 9 لباس و 3 دینار از اجاره دکان‌هاست.4
مولایمان فرمودند :
راست گفتی فرزندم ، اکنون این مرد را راهنمایی کن که حرام کدام است.5
آن کودک فرمود :
وارسی کن که آن دینار ری مربوط به تاریخ فلان سال که نقش یک طرف آن محو شده و آن طلای آملی که وزن آن ربع دینار است ، کجاست . سبب حرمتش این است که صاحب این دینارها در فلان ماه از فلان سال ، یک من و یک چارک نخ را به همسایة خود داد تا آن را برایش ببافد ولی مدتی بعد دزد آن نخ‌ها را ربود . بافنده به صاحب آن خبر داد که نخ‌ها ربوده شده اما صاحب آن گفتة وی را تکذیب کرد و به جای آنها یک من و نیم نخ از او بازستاند و از آن نخ ها جامه ای بافت که این دینار و آن طلا بهای آن است.6
وقتی که احمد بن اسحاق آن‌را گشود ، درون آن نامه‌ای بود که در آن نام صاحب مال و مقدار آن نوشته بود و دینارها و طلا با همان نشانه درون آن قرار داشت.
سپس کیسة دیگری را بیرون آورد و آن کودک فرمود :
این متعلق به فلان شخص، فرزند فلانی، ساکن فلان محله قم است و درون آن 50 دینار می‌باشد که دست زدن به آن بر ما روا نیست.7
عرض نمودم : چرا؟ فرمود :
زیرا این از بهای گندمی است که صاحب آن بر کشاورزانش دربارة تقسیم آن ستم کرده است و سهم خود ا با پیمانة کامل برداشته اما سهم کشاورزان را با پیمانة ناقص داده است.8
مولایمان فرمودند :
راست گفتی فرزندم .
سپس به احمدبن اسحاق فرمودند :
همه اینها را بردار و به صاحبانشان بازگردان یا آنکه بسپار که آن را به صاحبانشان بازگردانند ، زیرا ما به آن نیازی نداریم ، و لباس آن پیرزن را بیاور.9
و احمد گفت: آن لباس درون جامه‌دانی بود که آن را فراموش کردم؛ و هنگامی که رفت تا آن را بیرون بیاورد، در آن هنگام امام (ع) به من نظری نمودند و فرمودند :
ای سعد ، برای چه اینجا آمدی؟10
عرض نمودم: احمد بن اسحاق مرا به دیدار مولایمان تشویق نمود. حضرت فرمودند :
آن سؤالاتی که می خواستی بپرسی چه؟11
عرض کردم : سرورم آن سؤالات نیز باقی است. آنگاه امام فرمودند :
پس (آنها را) از نور چشمم سؤال کن.12
و آن طفل فرمود :
از هرچه برایت پیش آمده سؤال کن.13
عرضه داشتم: ای مولا و فرزند مولای ما، از شما (اهل بیت) برای ما روایت کرده‌اند که رسول خدا(ص) طلاق زنان خود را به دست امیرالمؤمنین(ع) قرار دادند، و حضرت امیر(ع) در روز جنگ جمل به سراغ عایشه فرستادند و به او فرمودند: «تو با فتنه‌گری خود بر اسلام و مسلمین غبار ستیزه پاشیدی و فرزندانت را از روی نادانی به پرتگاه نابودی کشاندی، اگر دست از من برنداری، تو را طلاق می‌دهم»، در حالی که زنان رسول خدا(ص) با رحلت آن حضرت(ص) مطلقه شده‌اند. [حضرت صاحب‌الزمان(ع)] فرمودند:
طلاق چیست؟14
عرض کردم: بازگذاشتن طریق [ازدواج]. فرمودند:
اگر طلاق آنها با رحلت رسول خدا(ص) باشد، پس چرا برای آنها شوهر کردن حلال نبود؟15
عرض کردم: زیرا خدای متعال شوهر کردن را بر آنها حرام نموده بود. آن حضرت(ع) فرمودند:
چطور؛ در حالی که رحلت رسول خدا(ص) راه را برای آنها باز کرد؟16
عرض کردم: ای فرزند مولایم پس آن طلاقی که رسول خدا(ص) حکم آن را به امیرالمؤمنین(ع) واگذار فرمودند، چه بود؟ حضرتشان فرمودند:
خداوند متعال شأن زنان پیامبر(ص) را عظیم گردانید و آنان را به شرافت مادری امت مخصوص کرد و رسول خدا(ص) به امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: ای اباالحسن، این شرافت تا هنگامی برای آنها باقی است که به طاعت خدا مشغول باشند و هر کدام از آنها که پس از من از امرخدا نافرمانی و علیه تو خروج (شورش) کند، راه را برای شوهر کردنش باز بگذار و او را از شرافت مادری مؤمنان ساقط کن.17
عرض کردم: معنای «فاحشة مبیّنه» که اگر زن در مدت «عدّه» آن را مرتکب شود، بر شوهر او رواست که او را از خانه‌اش بیرون براند، چیست؟ فرمودند:
منظور از فاحشة مبینه «مساحقه» است نه زنا؛ زیرا اگر زنی مرتکب زنا شود و حدّ بر او جاری شود، نباید مردی که می‌خواسته با او ازدواج کند، به خاطر اجرای حد از ازدواج با او امتناع کند اما اگر مساحقه کند، باید «رجم» شود و رجم، خواری است. و کسی که خداوند فرمان رجمش را بدهد، او را خوار ساخته و کسی را که خدا خوار سازد، وی را دور گردانیده است و هیچ کس را نسزد که با او نزدیکی نماید.18
عرض کردم: ای فرزند رسول خدا، معنای فرمان خدا به پیامبرش موسی(ع) که به او فرمود:
فاخلع نعلیک إنّک بالوادی المقدّس طویً.19
نعلین خود را بدر آر که در وادی مقدس «طوی» هستی.
چیست؛ زیرا فقهای فریقین (شیعه و سنی) می‌پندارند نعلین او از پوست مردار بوده است. آن حضرت(ع) فرمودند:
هر کس چنین گوید به موسی افترا بسته و او را در نبوتش نادان شمرده است زیرا امر از دو حال خارج نیست؛ یا نماز موسی در آن روا بوده و یا نبوده است. اگر روا بوده، طبعاً جایز است که با نعلین در آنجا پای نهد، زیرا هرچند آن بقعه مقدس و مطهر باشد از نماز مقدس‌تر و مطهرتر نبوده است و اگر نماز موسی در آن نعلین جایز نبوده است، لازم می‌آید که موسی حلال و حرام را نداند و نداند که چه چیزی در نماز روا و چه چیزی ناروا است که این [عقیده] کفر است.20
عرض کردم: پس مقصود از آن چیست؟ فرمودند:
موسی در وادی مقدس با پروردگارش مناجات کرد و گفت: «بارالها، من تو را خالصانه دوست دارم و از هرچه غیر تو است دل شسته‌ام» در حالی که اهل خود را بسیار دوست می‌داشت. خدای متعال به او فرمود: «نعلین خود را بدر آر» یعنی اگر مرا خالصانه دوست می‌داری و از هرچه غیر من دل شسته‌ای، قلبت را از محبت اهل خود تهی ساز.21
عرض کردم: ای فرزند رسول خدا(ص) تأویل آیة «کهیعص»22 چیست؟ فرمودند:
این [حروف] از اخبار غیبی است که خداوند زکریا را از آن آگاه نموده و سپس آن‌را به [حضرت] محمد[ص] بازگو نموده است و داستان آن از این قرار است که زکریا از پروردگارش درخواست کرد که نام‌های پنج‌تن مطهر را به وی بیاموزد و خداوند متعال جبرئیل را بر او فرستاد و آن نام‌ها را به او تعلیم نمود. زکریا هنگامی که «محمد» و «علی» و «فاطمه»‌ و «حسن» را یاد می‌کرد، اندوهش برطرف می‌شد و گرفتاریش زایل می‌گشت اما چون «حسین» را یاد می‌نمود، بغض و غصه گلویش را می‌گرفت و می‌گریست و مبهوت می‌شد. روزی گفت: «بارالها، چرا وقتی آن چهار نفر را یاد می‌کنم، تسلی می‌یابم و اندوهم برطرف می‌شود، اما وقتی حسین را یاد می‌کنم اشکم جاری و ناله‌ام بلند می‌شود؟» خداوند متعال او را از این ماجرا آگاه کرد و فرمود: «کهیعص؛ کاف، ها، یا، عین، صاد». « کاف» اسم کربلا، «هاء» رمز هلاک عترت و «یاء» نام یزید ظالم بر حسین(ع) و «عین» عطش و «صاد» صبر اوست. چون زکریا این مطلب را شنید نالان و اندوهناک گردید و تا سه روز از عبادتگاهش بیرون نیامد و به کسی اجازه نداد که نزد او بیاید و گریه و ناله سرداد و نوحة او چنین بود که: «بارالها، از مصیبتی که برای فرزند بهترین خلایق خود تقدیر کرده‌ای دردمندم؛ خدایا، آیا این مصیبت را در آستانة او نازل می‌کنی و آیا جامة این مصیبت را بر تن علی و فاطمه می‌پوشانی و این فاجعه را بر ساحت آنها فرود می‌آوری.» و بعد از آن می‌گفت: «بارالها! فرزندی به من عطا کن تا در پیری چشمم به او روشن باشد و او را وارث و وصیّ من قرار ده و منزلت او را نزد من مانند منزلت حسین قرار بده و چون او را به من ارزانی داشتی، مرا شیفتة او گردان و سپس مرا دردمند او نما همچنان که حبیبت، محمد را دردمند فرزندش گردانیدی.» و خداوند یحیی را به او داد و او را دردمند وی ساخت و دورة حمل یحیی شش ماه بود و بارداری حسین(ع) نیز شش ماه بود که آن نیز داستانی طولانی دارد.23
عرض کردم: سرورم، چرا مردم از انتخاب امام برای خویش منع شده‌اند؟ آن حضرت(ع) فرمودند:
امام مصلح یا مفسد؟24
عرض کردم: امام مصلح. فرمودند:
آیا امکان ندارد که انتخابشان فرد مفسدی را شامل شود در حالی که احدی از صلاح و فساد درون دیگری آگاه نیست؟25
عرض کردم: چرا، ممکن است. حضرت(ع) فرمودند:
علت آن همین است و برایت دلیل دیگری می‌آورم که عقلت آن را بپذیرد. به من بگو رسولان الهی که خدای متعال آنان را برگزیده و کتاب بر آنها فرو فرستاده و وحی و عصمت را پشتیبان آنان نموده تا پیشوای ملت‌ها و برای برگزیدن هدایت‌یافته‌تر از دیگران باشند. [پیامبرانی] مانند: موسی و عیسی(ع)، آیا با وجود برتری عقلی و کمال علمیشان ممکن است منافق را مؤمن بپندارند و او را انتخاب کنند؟26
عرض نمودم: خیر. فرمودند:
این موسی ـ کلیم‌الله ـ است که با وجود تزاید عقل و کمال و نزول وحی بر او، هفتاد تن از برجستگان قوم و شخصیت‌های سپاهش را برای میقات پروردگار خویش برگزید و در ایمان و اخلاص آنها هیچ‌گونه شک و تردیدی نداشت، اما انتخاب او بر منافقین تعلق گرفته بود. خداوند متعال می‌فرماید:
واختار موسی قومه سبعین رجلاً لمیقاتنا.27
و موسی هفتاد نفر از قوم خود را برای میقات ما برگزید.
تا آنجا که می‌فرماید:
لن نؤمن لک حتّی نری الله جهرةً فأخذتهم الصّاعقة بظلمهم.28
[آنان به موسی گفتند:] تا خدا را آشکارا نبینیم، به تو ایمان نمی‌آوریم. پس صاعقة عذاب به سبب ظلمشان ایشان را فرا گرفت.
وقتی که می‌بینیم انتخاب‌شدگان [دست] پیامبر فاسد بودند، نه صالح ـ در حالی که او می‌پنداشت آنها صالح هستند ـ درمی‌یابیم که انتخاب (برگزیدن) اختصاص به کسی دارد که به ضمایر و سرایر وجود مردم آگاه است. در جایی که پیامبران به جای صالح، فاسد باشند، انتخاب مهاجرین و انصار اعتبار و ارزشی ندارد.29
[...] سعد می‌گوید: سپس مولایمان، حضرت حسن‌بن‌علی، امام عسکری(ع) همراه با آن طفل مبارک برای اقامة نماز برخاستند و من نیز بازگشتم و به جستجوی احمدبن‌اسحاق پرداختم، و او گریه‌کنان به استقبالم آمد. از او پرسیدم: چرا تأخیر کردی و چرا گریان هستی؟ گفت: جامه‌ای را که مولایم فرمودند گم کرده‌ام.
به او گفتم: تقصیری متوجه تو نیست، برو و حضرت(ع) را آگاه کن. شتابان رفت و خندان برگشت و بر محمد و آلش(ص) صلوات می‌فرستاد. پرسیدم خبر چیست؟ گفت: آن جامه را دیدم که زیر قدوم مولایم گسترده بود و بر آن نماز می‌خواندند.
سعد می‌گوید: خدای را سپاس گفتم و پس از آن نیز چند روزی به منزل مولایمان رفتیم اما آن کودک گرانقدر را نزد آن حضرت مشاهده نکردیم


¤نویسنده: سعید گنج خانی

? نوشته های دیگران()

! ویژگی های امام

دوشنبه 86/7/30 :: ساعت 1:37 عصر

خوشا روزی که آید آن مونس دلها

               

خوشا با خاطرات یاس بودن                           خوشا با یاس هم احساس بودن

من و تو پا به پای رود رفتن                                        به دنبال نوای رود رفتن

شقایق در شقایق عشق چیدن                      میان سبزه زاران پر کشیدن

نشستن غنچه عشق چیدن                       به دست ساده دل یاس چیدن

خوشا روح لطیف آب گشتن                          خوشا در عاشقی بی تاب گشتن

بیا ای همسفر مهمان من شو                         توان دیگری در جان من شو

بیا در خاطر هم باز گردیم                            پر از شادی پر از آواز گردیم

خوشا بین من و تو بند خوردن                      میان چشم ما پیوند خوردن

خوشا در ساحل هجران نشستن                  پلی بین نگاه خویش بستن

خوشا با آبشاران گریه کردن                       من و تو زیر باران گریه کردن

ببین پروازیم یک بال دارم                                 برای پر زدن آمال دارم

بیا و بال دیگر شو برایم                            که شاید با تو در پرواز آیم

خوشا پرواز ما بین من و تو                       شب آغاز ما بین من و تو

راز طول عمر حضرت مهدی (عج)


 

خدای تبارک و تعالی سه ویژگی از سه تن از پیامبران را در قائم ما جاری ساخته است:


 

ولادت او را همچون ولادت حضرت موسی قرار داده است. غیبت او را همانند غیبت حضرت عیسی مقرر فرموده است. عمر طولانی او را چون عمر حضرت نوح قرار داده است. آنگاه به بنده صالح خود -حضرت خضر- عمر طولانی داده تا دلیل عمر او باشد. در روایات بسیاری که از حضرت رسول اکرم، صلّی‌الله‌علیه‌وآله، و امامان معصوم به ما رسیده؛ آمده است که در قائم آل محمد، صلّی‌الله‌علیه‌وآله، سنتی از حضرت نوح هست و آن عمر طولانی آن حضرت است.

روزی امام صادق، علیه‌السلام، یکی از اصحاب را مشاهده نمودند که از طول غیبت حضرت ولی‌عصر، عجّل‌الله تعالی‌فرجه‌الشریف، دچار شگفتی شده است. به همین مناسبت چنین فرمودند :
خدای تبارک و تعالی سه ویژگی از سه تن از پیامبران را در قائم ما جاری ساخته است: ولادت او را همچون ولادت حضرت موسی قرار داده است. غیبت او را همانند غیبت حضرت عیسی مقرر فرموده است. عمر طولانی او را چون عمر حضرت نوح قرار داده است. آنگاه به بنده صالح خود -حضرت خضر- عمر طولانی داده تا دلیل عمر او باشد.
در روایات بسیاری که از حضرت رسول اکرم(ص)،و امامان معصوم به ما رسیده؛ آمده است که در قائم آل محمد، صلّی‌الله‌علیه‌وآله، سنتی از حضرت نوح هست و آن عمر طولانی آن حضرت است. و در همة این روایات این نکته به صورت قطعی و تردید ناپذیر مطرح شده است.


حتی یکبار امام صادق، علیه‌السلام، انکار منکران را تقبیح نموده، چنین فرمودند:
چرا نمی‌پذیرند که خداوند عمر صاحب این امر را طولانی گرداند، چنانکه عمر حضرت نوح، علیه‌السلام، را طولانی نموده بود؟
یکبار دیگر چنین فرمود:
ولیّ خدا از عمر طولانی برخوردار خواهد بود. حضرت ابراهیم خلیل، علیه‌السلام، 120 سال عمر کرد ولی به صورت جوان نیرومند سی‌ساله در میان مردم ظاهر می‌شد. قائم ما نیز به صورت جوانی نیرومند ظهور می‌کند، که مردم او را انکار می کنند.
برای ما که پیرو فرمان پیامبر، صلّی‌الله‌علیه‌وآله، و امامان اهل بیت، علیهم‌السلام، هستیم هیچ ‌یک از اینها جای شگفتی نیست، اما عمر طولانی چندین هزار ساله برای بندگان صالح خدا چون خضر و عیسی و برای بندگان ناشایستی چون شیطان و دجّال واقع شده است.


اما در مورد اینکه به صورت جوان نیرومند ظاهر می‌شود، داستان‌های جالب‌تری هست :
گفته می‌شود که «عُزَیر» با اهل بیت خود عازم سفر شد و همسرش حامله بود. عزیر در آن زمان پنجاه سال داشت، خدایش او را به مدت صد سال تمام میراند، آنگاه زنده ساخت و به صورت یک فرد پنجاه ساله به اهل بیت خود بازگشت، پسرش در حالیکه صد سال داشت، از او استقبال کرد ...!
آیا داستان عٌزَیر، و استقبال پسر صد ساله از پدر پنجاه ساله شگفت‌انگیزتر است، یا عمر طولانی حضرت ولی‌عصر، علیه‌السلام؟!

و شگفت‌انگیزتر از آن داستان «نصر بن دهمان» از قبیله غطفان است که 190 سال زندگی کرده، سپس به صورت جوان شاداب و باطراوتی بازگشته و حیرت و تعجب معاصرین خود را برانگیخته است !!!
داستان «نصربن دهمان» به عنوان شگفت‌انگیزترین داستان عرب در منابع تاریخی آمده است
.
معروف است که خداوند به زلیخا نیز جوانی و زیبایی‌اش را بازگردانید و حضرت یوسف،(ع) با او ازدواج کرد.

طول عمر حضرت مهدی، عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه، در برابر شگفتی‌های جهان آفرینش چندان عجیب نیست، زیرا او حجت خداست. خدایش او را سالم و تندرست، با اعصابی نیرومند و نسوجی قوی و عضلاتی محکم آفریده است، و بدون یک عامل خارجی چون زهر و شمشیر، مرگ به سراغ او نخواهد آمد، چنانکه دیگر امامان معصوم نیز چنین بودند .
حتی انسان عادی نیز پیش از آنکه یک اختلالی در نظام زندگی‌اش پدید آید و قسمتی از اندام‌هایش را از کار بیندازد از دنیا خارج نمی‌شود


¤نویسنده: سعید گنج خانی

? نوشته های دیگران()

! کرامات حضرت ابالفضل العباس (ع)

دوشنبه 86/7/30 :: ساعت 1:24 عصر



 


 



   



- ثقه الاسلام جناب آقای حاج شیخ علی رضا گل محمدی ابهری زنجانی، شب 27 جمادی الثانی سال 1416 هـ ق در حرم مطهر کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه علیها السلام نقل کردند:


یکی از اهالی کربلا، عربی را می‌بیند که در حرم حضرت قمر بنی  هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام کنار ضریح مطهر ایستاده و با حضرت سخن می‌گوید: آقا جان، صد دینار از شما پول ‌می‌خواهم؛ می‌د‌هی که بده و اگر نمی‌دهی می‌روم به حرم حضرت سیدالشهداء امام حسین علیه السلام شکایت شما را به آن حضرت می‌کنم. سپس سرش را به طرف ضریح مطهر برده و می‌گوید: فهمیدم، فهمیدم! و از حرم بیرون می‌رود. عرب مزبور به بازار رفته و به یکی از مغازه داران می‌گوید: آقا فرموده است صد دینار به من بده. او می‌گوید: نشانی شما از آقا چیست؟ می‌گوید: به این نشان، که پسر شما مریض شده و شما صد دینار نذر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام کردی؛ بده! و او هم صد دینار را می‌دهد. ناقل می‌گوید: به مرد عرب گفتم: چطور شد با حضرت صحبت کردی و نتیجه گرفتی. گفت: به حضرت گفتم اگر پول ندهی، میروم شکایت شما را به برادرت امام حسین علیه السلام می‌کنم. اینجا بود که دیدم حضرت، داخل ضریح ظاهر شد و در حالیکه روی صندلی نشسته بود، حواله‌ای به من داد، من هم رفتم و از بازار گرفتم.


 


- جناب حجه‌الاسلام و المسلمین آقای سیداحمد قاضوی در تاریخ 26 صفر الخیر 1417 ق نقل کردند که مرحوم آیه الله حاج شیخ محمد ابراهیم نجفی بروجردی می‌فرمودند:


زمانی که در عراق بودیم، یک روز در صحن مطهر حضرت اباالفضل العباس علیه السلام با عده‌ای از رفقا نشسته بودیم، که ناگهان دیدیم عربی وارد صحن مطهر شد. وی پسر بچه‌ای 6 - 7  ساله را بر روی دست حمل می‌کرد که به نظر می‌رسید جان خود را از دست داده و مرده است. پدر بچه اشاره به ضریح مطهر حضرت کرده و گفت: ای عباس بن علی علیهما السلام، اگر شفای پسرم را از خداوند نگیری شکایت شما را به پدرت علی علیه السلام می‌کنم. با دیدن این صحنه، به ذهن ما رسید که به او بگوییم اگر درخواستی هم داری باید با حضرت مؤدبانه صحبت کنی و این گونه عتاب و خطاب با این بزرگوار درست نیست. هنوز فکر کردن ما به پایان نرسیده بود که دیدیم بچه چشمانش را باز کرده، به پدر گفت: بابا مرا بر زمین بگذار!


همة ما از مشاهدة این صحنه بسیار منقلب شدیم و به چشم خود دیدیم که بچه شفا یافته است.


 



 



¤نویسنده: سعید گنج خانی

? نوشته های دیگران()

! ● فقیه و زن دانا ●

دوشنبه 86/7/30 :: ساعت 1:16 عصر

فقیهی کامل زنی داشت دانا،
روزی آن فقیه زن خود را دید که به نردبان بالا می رفت،
چون به نیمه رسید ، فقیه گفت :
اگر بالا روی به طلاقی و اگر فرود آیی به طلاقی و اگر بر جای خود مکث کنی به طلاقی!
زن فی الفور خود را به زیر انداخت .
فقیه او را آفرین کرد و گفت :اگر من نمانم ،تو توانی که مسایل شرعی را جواب نویسی.


« لطایف الطوایف »


¤نویسنده: سعید گنج خانی

? نوشته های دیگران()

! شق القمر معجزه پیامبر اعظم (ص) با استناد به تحقیقات ناسا

دوشنبه 86/7/30 :: ساعت 1:15 عصر


نشست «شق القمر معجزه پیامبر اعظم (ص) با استناد به تحقیقات ناسا» به همت معاونت فرهنگی دانشگاه آزاد اسلامی (مرکز پژوهش‌ها و فعالیت‌های قرآن و عترت) در پانزدهمین نمایشگاه بین‌المللی قرآن کریم برگزار شد.

به گزارش شیعه نیوز به نقل از خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا)، این نشست از سلسله نشست‌های بخش دانشگاهی ‌پانزدهمین نمایشگاه بین‌المللی قرآن کریم است که به همت معاونت فرهنگی دانشگاه آزاد اسلامی (مرکز پژوهش‌ها و فعالیت‌های قرآن و عترت) با سخنرانی دکتر «عبدالکریم بی‌آزار شیرازی» رئیس دانشگاه مذاهب اسلامی» و با حضور دکتر سید «بابک فرزانه» رئیس مرکز پژوهش‌ها و فعالیت‌های قرآن و عترت دانشگاه آزاد اسلامی، در پانزدهمین نمایشگاه بین‌المللی قرآن کریم برگزار شد.

حجت الاسلام بی‌آزار شیرازی در این نشست ابتدا سخنانی درباره شق القمر معجزه پیامبر اکرم (ص) از طریق آیات و شواهد تاریخی بیان کرد سپس به بررسی این موضوع با یافته‌های فضانوردان سازمان ناسا پرداخت و اثبات کرد که این یافته‌های علمی در واقع سندی بر حقانیت این معجزه از سوی پیامبر اسلام (ص) است.

وی در ارتباط با اهمیت معجزه شق القمر گفت: این معجزه هم‌چون قرآن معجزه باقیه رسول اکرم (ص) است و کسانی که فعل «انشق» را در آیه «اقتربت الساعة و انشق القمر» مضارع لحاظ کرده‌اند و گفتند که این انشقاق مربوط به زمان ظهور حضرت است، اشتباه کرده‌اند بلکه این معجزه باقیه پیامبر اکرم (ص) است و می‌توان این مسأله را در یافته‌های دانشمندان غربی به طور وضوح یافت.

نویسنده تفسیر «کاشف» گفت: طبق مطالعاتی که بر روی تحقیقات سازمان ناسا در این رابطه انجام داده‌ام متوجه شده‌ام که آن‌ها سه نوع شکاف را در روی کره ماه شناسایی کرده‌اند؛ اول شکاف‌های دایره‌ای که توسط ریزش سنگ‌های آسمانی به وجود آمده است، دوم شکاف‌های مارپیچ و سوم شکاف‌های کمربندی، آن‌ها در بررسی این شکاف‌ها برای هر کدام از دو شکاف اولیه دلایلی را یافته‌اند اما در رابطه با شکاف کمربندی به پاسخی علمی دست نیافته‌اند؛ زیرا این امر معجزه و از امور خرق عادت است.

بی‌آزار شیرازی در پایان سخنان خود به اهمیت بالای آیات علمی در قرآن کریم اشاره کرد و گفت: آیات علمی قرآن علومی را به ما می‌دهند که بسیار کاربردی و جدید است ولی متأسفانه ما مسلمانان تنها یاد گرفته‌ایم این کتاب را روخوانی کنیم و آن را منبعی برای کسب ثواب برای خود قرار دهیم و این در صورتی است که جامعه غربی به نحو احسن از این آیات برای رسیدن به مسائل علمی استفاده می‌کند به شکلی که بسیاری از دانشمندان غربی با دیدن این آیات در قرآن کریم تلاش کرده و نظریه علمی خود را اثبات می‌کنند و این در واقع مصداق کلام رسول اکرم (ص) است که فرمودند: «مبادا دیگران در خواندن این کتاب (قرآن) بر شما سبقت بگیرند.


منبع خبر: خبرگزاری قرآنی ایران

¤نویسنده: سعید گنج خانی

? نوشته های دیگران()

! بازسازی بقیع در قبال تخریب مرقد ابولوءلوء

دوشنبه 86/7/30 :: ساعت 1:2 عصر


وهابی ها آن قدر علاقه دارند که قبر ابولوءلوء خراب شود که گفته اند حاضریم در قبال خراب شدن آن، قبرستان بقیع را دوباره بسازیم و به شکل اول برگردانیم.


به دنبال انتشار فتاوای منسوب به روحانیون وهابی عربستان و کویت مبنی بر وجوب تخریب قبور ائمه (ع) و واکنش شدید برخی مراجع و علمای شیعه در ایران و عراق به این فتاوا، برخی گروه ها با دیدگاه های خاص در داخل ایران در صدد برآمده اند با استفاده از این زمینه، اهداف ویژه خود را پیگیری کنند.

به گزارش شیعه نیوز به نقل از «جهان»، اخیرا" برخی فعالان انجمن حجتیه در شهرهای مختلف ایران اقدام به برگزاری جلساتی نموده و با اشاره به فتاوای وهابیون ، ضمن انتقاد از تعلل دولت در این زمینه، خواستار مقابله به مثل شیعیان در خصوص اعتقادات اهل سنت شده اند.

در همین رابطه یکی از اعضای ارشد انجمن حجتیه به نام یوسفی طی سخنانی در جمع اعضای این گروه ، ضمن طرح این ادعا که بعد از کشته شدن خلیفه دوم به دست فیروز ابولوءلوء ، وی با حمایت و هدایت حضرت علی (ع) به ایران و کاشان آمده، ادعا کرده است: «وهابی ها آن قدر علاقه دارند که قبر ابولوءلوء خراب شود که گفته اند حاضریم در قبال خراب شدن آن، قبرستان بقیع را دوباره بسازیم و به شکل اول برگردانیم»

در همین حال یک منبع آگاه به خبرنگار «جهان» گفت: «اعضای گروه انجمن حجتیه اخیرا" در جلسات و مجامع خود سخنان تند و عمدتا" اهانت آمیزی را علیه اعتقادات و بزرگان اهل سنت (و نه وهابیت) مطرح می کنند و جالب است که نوار کاست و سی دی های این مجالس سریعا" به بیرون منتقل شده و در سطح وسیعی بین مناطق سنی نشین ایران و نیز کشورهای مسلمان منطقه توزیع می شود.»

وی افزود: « سی دی های مجالس انجمن حجتیه در حالی به اسم کل شیعیان توزیع می شود که این گروه با نظام جمهوری اسلامی مخالف بوده و به لحاظ سیاسی نیز در سال های نخستین بعد از پیروزی انقلاب، فعالیت انجمن حجتیه به دستور امام خمینی (ره) متوقف گردید.»


منبع خبر: جهان امروز

¤نویسنده: سعید گنج خانی

? نوشته های دیگران()

! و ای خاک

دوشنبه 86/7/30 :: ساعت 12:56 عصر

« بسم رب الشهداء و الصدیقین »


و ای خاک ! تو را چه عهدی با خدا بود؟ چه گفتی که اینچنین شرف و افتخار یافتی؟ نمی دانم قبل از آمدن شهدا چه صحبت هایی بین تو و خالقت رد و بدل شد که از این همه خاک از این همه منطقه شهدا آمدند اینجا! و از آنروز خاکسپاری تا کنون چه شب ها و روزهایی را که به خود ندیده ای ! چه قدر اشک شوق و معرفت، گریه محبت و ندامت و گریه ی خشیت و امید اینجا ریخته شد . تو شاهد بودی روزی که شهدا را به خاک می سپردند خانمی آمد و گفت : تو رو خدا بذارید من و خواهرم بریم داخل کهف. خیلی گریه میکرد ولی شرایط طوری نبود که بشه برند داخل با همون حال آسمونیش  ، با چشمانی از اشک نمناک و صدایی لرزان گفت :برادرم را 16 سال است ندیدم مفقودالاثر است .دیشب بعد از مدتها اومد به خوابم گفت میام اینجا ....اینا غریبند ... میام به دیدنشون ... و تو بودی و خدایت که شاهد آمدن او هم به اینجا بودی ... و چه قدر سرفرازی ای خاک .تو شاهد چه چیزهایی که نبودی و من مطمئنم شاهد اقدام مبارک مادرمان زهرای اطهر(س) هم بودی که به زیارت فرزندان گمنامش آمده بود و تو شاهد بودی که ...  همه کسانی که این نعمت نصیبشان می شود ، به اینجا می آیند   و سفره دلشان را نزد شهدا پهن می کنند هم مفتخرند . آنهایی که می آیند اینجا و کارهای کرده و نکرده شان را گزارش میدهند و از شهدا برای ادامه راهشان در دنیا برنامه میگیرند امید و انگیزه می گیرند . کسی بود می گفت من تازه اول راه بندگی ام میام اینجا به شهدا میگم شما جزء آدمای موفقی بودید که گول دام و دانه های اطرافتون رو نخوردید و در راه خدا و امام عصر(عج) جهاد کردید بعد میگم ما هم مثل شما ... فرق نداریم ! هدفمون یکیه .بعد هدف و تکلیفم رو پیش خودشون مرور می کنم بعد که میخوام برم دلشونو هوایی می کنم ! بهشون می گم مطمئنم الانم شما زنده اید   و عشق کمک به امام زمان هستید من که میدونم منتظرید بدونید کجا می تونید یه قدم برای ظهور بردارید خوب بسم ا... ماها که اومدیم زیارت شما همه  می خوایم روز و شب با فکر و عمل و نیت در خدمت آقا باشیم امشب هم که تجدید عهد کردیم و شب های دیگه هم که میایم اینجا برای اینه که میخوایم ...خلاصه میگفت اینا رو میگم و بعد دعوتشون میکنم باهام بیان و هرجا که   میرم احساس می کنم دارم پشت سر اونا حرکت میکنم  و اونا حضور دارند واسه همین حیا می کنم که مبادا تو بندگیم دست از پا خطا کنم گفتم : خدا رو شکر اینم یکی دیگه از برکات اومدن  شهدا ...


 


نوشته شده توسط : بسیجی گمنام


¤نویسنده: سعید گنج خانی

? نوشته های دیگران()

! گل طه

دوشنبه 86/7/30 :: ساعت 12:52 عصر

¤نویسنده: سعید گنج خانی

? نوشته های دیگران()


! لیست کل یادداشت های این وبلاگ





Powered by WebGozar